وب نوشت

وب نوشت های من

وب نوشت

وب نوشت های من

باور


گاهی وقتا باور کردن سخت ترین کار می شه … ولی باید باور کرد … باور کرد که اولین جرقه برای باور زده شد

باور کرد تموم شده همه ی بی خردی ها … فکرای پوچ … آینده ای که هرگز وجود نداشت

گاهی وقتا باور کردنِ فرار از اون همه گذشته تلخ سخته … ولی فقط کافیه حسش کنی … وقتی اولین قدم رو برای رسیدن بهش پیمودی، می تونی باورش کنی

تو خواستی و شد … خواستی و کسی بود که دستتو به گرمی فشرد

باور کن … آره … تو همونی … تو همون دنیا … ولی با یه فکر جدید … یه نگاه تازه … پس اتفاق افتاد … پیش به سوی قدم های بعد


بشنو ای همسفر من 


نوزدهم دی ماه هزار و سیصد و نود خورشیدی

نظرات 1 + ارسال نظر
محمدرضا جمعه 30 دی 1390 ساعت 17:48 http://khatkhati-ha.blogsky.com/

چشم هایت را شستی
جور دیگر دیدی
و دیدی
که
زندگی نه آنست که می پنداشتی
زندگی همین است!
همینِ
همینِ
همین…
———-
عادت ندارم متن های تکراری رو توی کامنتم بیارم اما این پستت قلقلکم داد این متن رو هم که یه جا خوندم بنویسم
:::
گاهی گمان نمی کنی ولی میشود
گاهی نمیشود که نمیشود
گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است
گاهی نگفته قرعه به نام تو میشود
گاهی گدای گدایی و بخت نیست
گاهی تمام شهر گدای تو میشود……

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد